خیلی کم در باره خودم می دونم
و خیلی زیاد عاشق رفتنم
دلیل زیادی برای موندن ندارم و موقع رفتنم تنها نمیرم
اینجا مطالبی و مینویسم که بهشون اعتقاد دارم حتی اگر کسی خوشش نیاد
یه وبلاگ خیلی قدیمی دارم که اون و ماهی یه بار به روز می کنم و میخوام تموم وقتم و توی این وبلاگ بگذرونم
و اینکه خدا همیشه هست
ادامه...
سلام وبلاگتون یه کمی آدمو میترسونه از شدت تلخی و رک گویی خواهرانه میگم خیلی حرفارو نمیشه زد هرچند حقیقت نه اینکه به شما بدبین میشن بلکه خیلیا توان درکشو ندارند
سلام عزیزم
هرچا میرم توی هر وبلاگ و وب میبینم همه از خوبیها گفتن و از عدل مولام علی آخه این بچه های دبیرستانی چه میدونن تو خونه کناریشون چی میگذره؟ فقط بلدن هر دقیقه عاشق بشن و از عشقشون بنویسن تا اون بخونه یا اینکه یه مشت آدم بی دین نشستن و میگن محمد و علی این روزگارو درست کردن
نمیگن اگه مولا علی بود همه آرامش داشتن باور کن دیگه فقط از تلخی میخوام بگم و فقط همین
خواهش میکنم پیشم بیا به کسی احتیاج دارم که به کلمه و معنی ظاهریش نگاه نکنه میخوام درد و کشیده باشه و فهمیده باشه
یاعلی
غریبه آشنا
یکشنبه 28 خردادماه سال 1391 ساعت 04:49 ب.ظ
مهاجر به وبلاگت که میام نمیتونم کامنت بذارم کد رو مخفی نشون میده
راستش نمیدونم چی بگم یه جورایی از اون وباییه که اولش دوست نداری ولی نظر شخصه من این نیست و هر کسی میتونه هر جور که دوست داره رک، هر چیزی که دوس داره بنویسه . ولی خوب از اینکه زحمت کشیدی و نظر دادی ممنونم دوباره بیا خوشحالم میکنی. موفق باشی
ممنونم که اومدی من بازم بهت سر میزنم و امیدوارم بازم بیای
من فقط بلدم اینجوری بنویسم و همیشه تلخیه روزگارو نشون بدم
تمام ش را خواندم. همه در ذهنم بود اما... توصیف ت متفاوت است. خوشحال می شوم مطلب جدیدت را برایم یادآور شوی. دنیایی که دارم دنیایی که داری دورند از هم اما نقاط ِ مشترکی هرجند اندک دارند. تازه شروع کرده ام به حرف زدن. داشته هایم برای خودم بود و بس تا اینکه نوشتن در این فضا را یافتم... بگذریم. کارت بد نیست.
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام
وبلاگتون یه کمی آدمو میترسونه
از شدت تلخی و رک گویی
خواهرانه میگم خیلی حرفارو نمیشه زد هرچند حقیقت
نه اینکه به شما بدبین میشن
بلکه خیلیا توان درکشو ندارند
سلام عزیزم
هرچا میرم توی هر وبلاگ و وب میبینم همه از خوبیها گفتن و از عدل مولام علی
آخه این بچه های دبیرستانی چه میدونن تو خونه کناریشون چی میگذره؟
فقط بلدن هر دقیقه عاشق بشن و از عشقشون بنویسن تا اون بخونه
یا اینکه یه مشت آدم بی دین نشستن و میگن محمد و علی این روزگارو درست کردن
نمیگن اگه مولا علی بود همه آرامش داشتن
باور کن دیگه فقط از تلخی میخوام بگم و فقط همین
خواهش میکنم پیشم بیا
به کسی احتیاج دارم که به کلمه و معنی ظاهریش نگاه نکنه
میخوام درد و کشیده باشه و فهمیده باشه
یاعلی
مهاجر به وبلاگت که میام نمیتونم کامنت بذارم کد رو مخفی نشون میده
راستش نمیدونم چی بگم یه جورایی از اون وباییه که اولش دوست نداری ولی نظر شخصه من این نیست و هر کسی میتونه هر جور که دوست داره رک، هر چیزی که دوس داره بنویسه . ولی خوب از اینکه زحمت کشیدی و نظر دادی ممنونم دوباره بیا خوشحالم میکنی. موفق باشی
ممنونم که اومدی
من بازم بهت سر میزنم و امیدوارم بازم بیای
من فقط بلدم اینجوری بنویسم و همیشه تلخیه روزگارو نشون بدم
یاعلی
تمام ش را خواندم.
همه در ذهنم بود اما...
توصیف ت متفاوت است.
خوشحال می شوم مطلب جدیدت را برایم یادآور شوی.
دنیایی که دارم
دنیایی که داری
دورند از هم اما
نقاط ِ مشترکی هرجند اندک دارند.
تازه شروع کرده ام به حرف زدن.
داشته هایم برای خودم بود و بس تا اینکه نوشتن در این فضا را یافتم...
بگذریم.
کارت بد نیست.